سفرنامه به قبرس شمالی
مقدمه: جزیرهای پر از شگفتی
قبرس شمالی، یکی از جذابترین و کمتر شناختهشدهترین مقاصد مدیترانهای، همیشه در لیست سفرهایم بود. این منطقه که بهواسطه تاریخ غنی، طبیعت زیبا و فرهنگ چندلایهاش شناخته میشود، توجه هر مسافری را به خود جلب میکند. پس از ماهها برنامهریزی، بالاخره تصمیم گرفتم تا این مقصد جذاب را کشف کنم. هدفم این بود که ترکیبی از فرهنگ، تاریخ، طبیعت و غذاهای محلی را تجربه کنم و خاطرات فراموشنشدنی بسازم.
قبرس شمالی، جزیرهای زیبا و پررمز و راز در دل دریای مدیترانه، مقصدی است که در هر گوشه آن تلفیقی از تاریخ کهن، طبیعت بکر، فرهنگ چندلایه و تفریحات بیپایان دیده میشود. این منطقه با آبهای نیلگون، سواحل طلایی، کوههای سرسبز، و آسمانی آفتابی، همچون تابلویی از بهشت است که هر مسافری را مجذوب خود میکند.
در این جزیره کوچک، میتوانید قلعههایی را ببینید که روایتگر داستانهایی از نبردها و تمدنهای باستانیاند؛ بندرهای تاریخی که عطر دریای مدیترانه در آنها جاری است؛ و صومعههایی که آرامش و معنویت را به ارمغان میآورند. در کنار این میراث تاریخی، بازارهای رنگارنگ محلی و رستورانهایی با غذاهای سنتی و دریایی، شما را به دنیایی از طعمهای خاص و اصیل میبرند.
برای علاقهمندان به طبیعت، شبهجزیره کارپاس، با طبیعت جانوری و گیاهی زیبا و ساحل طلاییاش، تجربهای بهیادماندنی فراهم میکند. اگر به تفریحات دریایی علاقه دارید، غواصی در آبهای شفاف و قایقسواری در بندر گیرنه از جذابترین انتخابها هستند. همچنین، پیادهروی در میان روستاهای کوچک و بکر، فرصتی است برای آشنایی با مردم مهماننواز و فرهنگ اصیل قبرسی.
قبرس شمالی، جایی است که در آن میتوانید آرامش را در کنار ماجراجویی، تاریخ را در کنار طبیعت، و سنت را در کنار مدرنیته تجربه کنید. سفری به این سرزمین، نهتنها به کشف زیباییهای طبیعی و تاریخی ختم میشود، بلکه سفری درون خودتان است؛ جایی که با آرامشی ناب و لحظاتی فراموشنشدنی به خانه بازمیگردید.

سفرم به قبرس شمالی با پرواز به فرودگاه ارجان آغاز شد. از همان لحظه ورود، مهماننوازی مردم این سرزمین را حس کردم. فضایی گرم و صمیمی در کنار محیطی آرام و سازمانیافته، شروعی دلپذیر برای سفرم بود. لفکوشا، شهری با ترکیبی شگفتانگیز از تاریخ و مدرنیته، اولین مقصد من بود؛ شهری که هر کوچه و خیابانش داستانهایی از گذشته و حال در خود نهفته دارد.
بعد از خروج از فرودگاه و طی مسافتی کوتاه، به هتلی کوچک و دنج در مرکز شهر رسیدم. این هتل با طراحی سنتی و فضای گرمش، حس خوبی از آرامش و راحتی به من داد. پس از کمی استراحت، آماده شدم تا روزم را با کشف زیباییهای این شهر تاریخی آغاز کنم.
اولین مقصد من، کاروانسرای بویوکخان بود؛ یکی از برجستهترین آثار بهجامانده از دوران عثمانی. این مکان که زمانی محل استراحت تاجران و کاروانها بود، اکنون با کافهها، گالریهای هنری و فروشگاههای صنایعدستیاش، به نقطهای پرجنبوجوش تبدیل شده است. در یکی از کافههای این کاروانسرا، چای ترکی سفارش دادم و دقایقی را به تماشای روزمرگی زندگی در قبرس شمالی مردم سپری کردم. حس زنده بودن این مکان، مرا به قرون گذشته و دوران پرشکوهش برد.
بعد از آن به دیوارهای ونیزی رفتم، ساختاری تاریخی که در قرن شانزدهم میلادی برای حفاظت از شهر ساخته شده است. قدم زدن در کنار این دیوارها، من را با تاریخ پرتلاطم این منطقه و تأثیر تمدنهای مختلف آشنا کرد. در اینجا میتوانید شکوه مهندسی نظامی گذشته را ببینید و در عین حال از مناظر زیبای شهر قدیمی لذت ببرید.
بازدیدم را با قدم زدن در بازارهای محلی ادامه دادم. در این بازارها، انواع صنایعدستی، ادویهها، پارچههای سنتی و زیورآلات قبرسی عرضه میشود. دیدن شور و نشاط مردم محلی و تعاملشان با یکدیگر، لحظاتی پر از انرژی و نشاط را برایم به ارمغان آورد.
روز اول را با صرف شامی خوشمزه در یکی از رستورانهای سنتی شهر به پایان رساندم. غذای محلی "کوببِه" را انتخاب کردم؛ ترکیبی از گوشت چرخکرده، گندم بلغور و ادویههای خوشطعم که با دقت و مهارت آماده شده بود. طعم بینظیر این غذا، گواهی بر غنای فرهنگی و آشپزی این منطقه بود.
هنگامی که به هتل بازگشتم و به اتفاقات روز فکر میکردم، احساس کردم که این سفر شروعی فوقالعاده داشته است. لفکوشا با تاریخ زنده و فضای دلنشینش، نهتنها مرا مجذوب کرد، بلکه اشتیاقم را برای کشف دیگر نقاط این جزیره زیبا دوچندان کرد.
روز دوم سفرم را به شهر افسونگر گیرنه اختصاص دادم؛ شهری بندری که همچون نگینی در سواحل شمالی قبرس میدرخشد. این شهر با ترکیب تاریخی غنی و مناظر طبیعی مسحورکننده، تجربهای منحصربهفرد را به مسافران هدیه میدهد.
صبح زود، هوای تازه مدیترانهای مرا به سمت قلعه گیرنه کشاند. این قلعه باشکوه که بر فراز بندر قرار گرفته، از قرن هفتم میلادی تاکنون همچون نگهبانی استوار بر شهر نظارهگر است. قدم زدن در میان دیوارهای این قلعه، مرا به دنیای گذشتههای دور برد. از برجها و دیوارهای دفاعی گرفته تا حیاط داخلی، هر گوشهای داستانی از تاریخ پر فراز و نشیب این جزیره را روایت میکرد.
داخل قلعه، موزه کشتی غرقشده قرار داشت؛ مکانی شگفتانگیز که بقایای یک کشتی باستانی و اشیای مربوط به آن را به نمایش گذاشته بود. این کشتی که به 300 سال پیش از میلاد تعلق دارد، گواهی بر تاریخ دریانوردی پر افتخار مدیترانه است. تماشای ابزارها، ظروف سفالی و محمولههای کشتی، مرا با زندگی بازرگانان و دریانوردان آن دوران آشنا کرد.
پس از بازدید از قلعه، به بندر تاریخی گیرنه رفتم؛ جایی که آرامش و زیبایی در کنار هم قرار گرفتهاند. این بندر کوچک با قایقهای چوبی قدیمی، رستورانها و کافههای ساحلی، فضایی دلنشین و آرامشبخش داشت. قدم زدن در امتداد اسکله و تماشای دریا، لحظاتی ناب و بیهمتا برایم خلق کرد.
برای ناهار، در یکی از رستورانهای مشرف به دریا نشستم و از غذای دریایی تازه لذت بردم. ماهی کبابی که با سبزیجات محلی و ادویههای خاص تهیه شده بود، طعمی بینظیر داشت. این تجربه، ترکیبی از طعمهای خاص مدیترانهای و آرامش بندر بود که فراموشنشدنی است.
بعدازظهر را به سمت یکی از سواحل زیبای گیرنه حرکت کردم. ساحل ماسهای و آبهای شفاف و آبی، مرا دعوت به استراحتی دلنشین کرد. زیر نور خورشید، با صدای آرامشبخش موجها، ساعاتی را به خواندن کتاب و تماشای چشمانداز اطراف گذراندم.
غروب آفتاب در گیرنه، یکی از زیباترین لحظاتی بود که در این سفر تجربه کردم. خورشید که بهآرامی در افق دریای مدیترانه ناپدید میشد، تصویری خارقالعاده و بهیادماندنی را به نمایش گذاشت. رنگهای طلایی و قرمز که بر سطح دریا منعکس میشدند، احساسی از آرامش و شکوه را به همراه داشت.
پس از غروب، دوباره به بندر بازگشتم. شبهای گیرنه با نورهای زرد و گرم چراغها، جلوهای دیگر داشت. در کافهای کوچک نشستم، یک فنجان قهوه ترک سفارش دادم و در حالی که صدای آرام دریا در پسزمینه شنیده میشد، سفر روز دومم را در ذهن مرور کردم.
گیرنه، با بندر رویایی، تاریخ کهن، و طبیعت دلانگیزش، بخشی از قلب مرا برای همیشه با خود برد.

صبح سومین روز سفر، با شوق کشف فاماگوستا (Gazimağusa)، یکی از تاریخیترین شهرهای قبرس شمالی، آغاز شد. این شهر که زمانی یکی از مهمترین بندرهای مدیترانه بود، اکنون به دلیل معماری منحصربهفرد، آثار تاریخی برجسته و داستانهای جذابش، مقصدی پرطرفدار برای علاقهمندان به تاریخ است.
اولین توقفم مسجد لالا مصطفی پاشا بود، بنایی که در ابتدا کلیسای جامع سنت نیکلاس نام داشت و در دوران عثمانی به مسجد تبدیل شد. معماری گوتیک این بنا، با پنجرههای بلند و طاقهای قوسی، یادآور کلیساهای اروپای قرون وسطی است، اما حضور محراب و منارهای باشکوه، ترکیبی زیبا از فرهنگ اسلامی و مسیحی را به نمایش میگذارد. حضور در این مکان، حس سفر در زمان را برایم تداعی کرد.
پس از مسجد، به دیوارهای مستحکم شهر رفتم که در قرن شانزدهم توسط ونیزیها ساخته شدهاند. این دیوارها که شهر قدیمی فاماگوستا را در بر میگیرند، همچنان استوار ایستادهاند و روایتگر تاریخ پرآشوب این منطقه هستند. از میان دروازههای تاریخی، دروازه اوتلو (Othello's Tower) را انتخاب کردم. این برج، که گفته میشود الهامبخش ویلیام شکسپیر برای نوشتن نمایشنامه "اتللو" بوده، فضایی اسرارآمیز و دیدنی دارد.
بعدازظهر، به واروشا (Maras) رفتم، منطقهای متروکه که زمانی لوکسترین مقصد گردشگری قبرس بود. پس از درگیریهای سیاسی در دهه ۱۹۷۰، این منطقه به حال خود رها شد و اکنون خیابانهای خالی و هتلهای متروکه آن، حس غریبی از نوستالژی و اندوه را به بازدیدکنندگان القا میکند. قدم زدن در این منطقه، یادآور آن است که چگونه تحولات سیاسی میتواند چهره یک شهر را دگرگون کند.
برای ناهار، به یکی از رستورانهای سنتی رفتم و مجموعهای از مزههای قبرسی (Meze) را امتحان کردم. حمص خامهای، زیتونهای تازه، کبابهای معطر و بادمجان کبابی، با نان گرم محلی سرو شدند. هر لقمه از این غذاها، طعمی از تاریخ و فرهنگ قبرس را به همراه داشت.
در ادامه، سری به ویرانههای کلیسای سنت جورج زدم. این کلیسا که اکنون تنها بخشی از آن باقی مانده، در گذشته یکی از بزرگترین کلیساهای ارتدکس بود. ستونها و نقشبرجستههای باقیمانده، هنوز هم شکوه دوران قدیم را نشان میدهند.
روز سوم با نشستن در ساحل فاماگوستا و تماشای غروب خورشید به پایان رسید. نور طلایی خورشید که در دل آبهای آرام مدیترانه غرق میشد، آرامشی وصفناپذیر به من بخشید.
فاماگوستا، با تاریخ زنده و فرهنگ غنیاش، روزی فراموشنشدنی را برایم رقم زد. هر گوشه این شهر، داستانی از گذشتههای دور را بازگو میکرد و من را عمیقتر با روح این جزیره آشنا ساخت.
در روز چهارم سفر، تصمیم گرفتم خودم را به آغوش طبیعت ناب و دستنخورده شبهجزیره کارپاز بسپارم. این منطقه، که به عنوان یکی از بکرترین و زیباترین بخشهای قبرس شمالی شناخته میشود، بهشتی برای طبیعتدوستان است.
اولین توقف من در نوک شبهجزیره بود؛ جایی که صومعه آپوستولوس آندریاس، بنایی با قدمتی طولانی و ارزش معنوی بسیار، قرار دارد. این صومعه که هم برای مسیحیان و هم مسلمانان اهمیت دارد، در فضایی آرام و معنوی ساخته شده است. هنگامی که وارد آن شدم، سکوت و زیبایی معماری ساده اما دلنشین آن، لحظاتی عمیق و پرمعنا برایم رقم زد. همچنین، نمای بیپایان دریای مدیترانه از این نقطه، منظرهای بود که هرگز فراموش نخواهم کرد.
پس از بازدید از صومعه، در مسیرهای پرپیچوخم جاده به دل طبیعت رفتم و با صحنهای خیرهکننده روبهرو شدم: خرهای وحشی که آزادانه در دشتهای سبز و محافظت شده ی شبهجزیره میچرخیدند. این موجودات زیبا که نمادی از قبرس شمالی در این منطقه هستند، جلوهای خاص به طبیعت بکر کارپاز بخشیدهاند. دیدن آنها در زیستگاه طبیعیشان، حسی ناب و بیواسطه از ارتباط با طبیعت را به من هدیه داد.
در ادامه مسیر، به یکی از معروفترین و زیباترین سواحل قبرس شمالی رسیدم: ساحل طلایی. این ساحل طولانی و آرام، با شنهای نرم و آبهای شفاف، یکی از بهترین مکانها برای استراحت و شنا است. در حالی که امواج آرام مدیترانه پاهایم را لمس میکردند، به صدای طبیعت گوش سپردم و احساس آرامشی وصفناپذیر را تجربه کردم. در این ساحل، هیچ خبری از شلوغی و هیاهوی زندگی شهری نیست؛ تنها صدای باد، دریا، و پرندگان است که شنیده میشود.
روز را با تماشای غروب آفتاب به پایان رساندم. لحظهای که خورشید بهآرامی در افق دریای مدیترانه ناپدید میشد، تمام رنگهای گرم و طلایی آسمان را به نمایش گذاشت. این صحنه، پایانی شاعرانه برای یکی از آرامترین و بهیادماندنیترین روزهای سفرم بود.
شبهجزیره کارپاز، با طبیعت دستنخورده، سواحل بینظیر، و زیباییهایی که در هر قدم آن به چشم میخورد، یکی از برجستهترین بخشهای سفرم بود. این منطقه، فراتر از یک مقصد گردشگری، تجربهای از هماهنگی انسان و طبیعت را ارائه میدهد که نمیتوان آن را در هیچ جای دیگری یافت.
سفرم در روز پنجم به شهر اسکله، یکی از جذابترین مناطق ساحلی قبرس شمالی، ادامه یافت. این منطقه که با ساحل زیبا و منطقه سرمایه گذاری خارج از کشور شناخته میشود، مقصدی ایدهآل برای کسانی است که به دنبال تلفیقی از آرامش و ماجراجویی هستند.
صبح را با قدم زدن در خیابانهای اسکله – لانگ بیچ آغاز کردم. این شهر کوچک با فضای صمیمی و مردم مهماننوازش، حس خوشایندی از زندگی مدیترانهای را به من منتقل کرد. بازار و فروشگاه های محلی پر از محصولات تازه، از زیتون و پنیر گرفته تا صنایعدستی زیبا، توجه هر گردشگری را جلب میکند. دیدن زندگی روزمره مردم و تعامل با آنها، تجربهای خاص و دلپذیر بود.
بعدازظهر به ساحل لانگ بیچ، یکی از معروفترین و زیباترین سواحل قبرس شمالی رفتم. این ساحل که بهخاطر شنهای طلایی، آبهای فیروزهای و فضای خانوادگیاش مشهور است، مکانی ایدهآل برای استراحت و لذت بردن از آفتاب مدیترانه بود.
مسیرهای پیادهروی و دوچرخهسواری در امتداد ساحل، فضایی جذاب برای گشتوگذار ایجاد کردهاند. با قدم زدن در این مسیرها، میتوانستم از چشمانداز خیرهکننده دریا و هوای تازه لذت ببرم. برخی از افراد در حال دوچرخهسواری یا بازیهای ساحلی بودند که این منطقه را پر از انرژی و زندگی کرده بود.
برای تنوع بیشتر، تصمیم گرفتم تفریحات آبی مانند جتاسکی و شنا را امتحان کنم. آبهای زلال مدیترانه، فرصتی عالی برای شنا کردن و تجربهای پرهیجان از ورزشهای آبی فراهم میکرد.
روز را با شامی در یکی از رستورانهای ساحلی اسکله به پایان رساندم. غذای سنتی کباب ماهی و سالاد تازه، طعمی بینظیر داشت و در فضایی گرم و دوستانه سرو شد. صدای آرام امواج و نسیم خنک ساحلی، تجربه شام را خاصتر کرد.
بازدید از اسکله و لانگ بیچ، بخشی از سفرم بود که هرگز فراموش نخواهم کرد. این منطقه با زیبایی دریای مدیترانه، تفریحات متنوع و آرامشی که ارائه میدهد، بهراستی مکانی بود که در آن میتوانستم لحظهای از مشغله های ذهنی فاصله بگیرم.

آخرین روز سفرم به قبرس شمالی را به کشف فرهنگ محلی و خرید سوغاتی اختصاص دادم. این روز فرصتی بود تا با مردم محلی بیشتر آشنا شوم و جنبههایی از زندگی روزمره آنها را تجربه کنم.
صبح زود به یکی از بازارهای سنتی رفتم؛ جایی که شور و شوق زندگی در میان غرفههای رنگارنگ کاملاً حس میشد. فروشندگان با لبخندهای گرم و دعوتکننده، محصولات خود را عرضه میکردند. صنایعدستی متنوع مانند قالیچههای دستبافت، زیورآلات نقرهای، سفالهای منقش، و ظروف مسی زیبا توجهام را جلب کردند. در میان این بازارها، عطر ادویههای محلی و روغن زیتون تازه فضای دلنشینی ایجاد کرده بود. خرید چند سوغاتی برای خانواده و دوستان، حس نزدیکی بیشتری به این سرزمین به من داد.
بعدازظهر، در یک کارگاه آشپزی محلی شرکت کردم که یکی از خاصترین تجربههای این سفر بود. این کلاس در فضایی صمیمی و دوستانه برگزار شد و یک بانوی قبرسی با دقت و اشتیاق، طرز تهیه چند غذای سنتی را به ما آموزش داد. یاد گرفتم که چگونه کلفتیکو (Kleftiko)، غذایی لذیذ از گوشت بره که با سبزیجات و ادویههای معطر در تنور پخته میشود، تهیه کنم. همچنین، با تهیه حلوا قبرسی که با عطر گلاب و بادام خوشمزهتر میشود، به پایان خوشمزه این تجربه رسیدیم.
پس از کارگاه، در یکی از کافههای کوچک محلی نشستم و چای ترکی سفارش دادم. میزبانم با گرمی به من درباره آدابورسوم قبرس شمالی، جشنهای محلی و تاریخچه شهرهای مختلف توضیح داد. این گفتوگو برایم همچون پلی بود که مرا به فرهنگ غنی و اصیل این منطقه متصل کرد.
سفر به قبرس شمالی، نه تنها یک تجربه توریستی بود، بلکه به سفری عمیقتر و روحی تبدیل شد. این جزیره کوچک اما سرشار از زیباییهای طبیعی، تاریخی، و فرهنگی، توانست لحظاتی خاص و فراموشنشدنی را در قلب من نقش بزند. از قدم زدن در کوچههای باستانی لفکوشا تا تماشای غروب خورشید در سواحل گیرنه، هر لحظهاش با لذت و حیرت آمیخته بود.
از دیدن قلعههای تاریخی که گویی هر سنگشان حکایتی از دورانهای گذشته دارند، تا تجربههای متفاوتی مانند آشپزی محلی، غذاهای تازه دریایی و رفتن به بازارهای رنگارنگ، همگی باعث شدند این سفر برایم به یک تجربه چندبعدی تبدیل شود. اما چیزی که بیش از همه مرا جذب کرد، مهماننوازی و گرمی مردم قبرس شمالی بود که هر لحظه از سفر را خاصتر میکرد.
طبیعت بکر و مناظر چشمنواز این جزیره، از سواحل شنی و آبهای فیروزهای تا کوههای سرسبز و سرزمینهای آزاد، روح هر مسافر را تازه میکند. اینجا، جایی است که میتوانید همزمان با آرامش در دل طبیعت، از تاریخی غنی و فرهنگ اصیل لذت ببرید.
سفر به قبرس شمالی تجربهای بود که نهتنها ذهنم را بلکه قلبم را نیز با خاطرات شیرین و لحظاتی ناب پر کرد. این جزیره با ترکیبی از تاریخ و طبیعت، فرهنگ و مهماننوازی، بهراستی مقصدی است که هر مسافر کنجکاوی باید آن را کشف کند. اگر به دنبال مکانی هستید که در آن همزمان از زیباییهای طبیعی، تاریخی و فرهنگی لذت ببرید، قبرس شمالی بهترین انتخاب است.
سایر مقالات مرتبط بلوویز